رابرت لويى استيونسن در كتاب دكتر جكيل و آقاى هايد با روايت داستانى جذاب،نيمه ى تاريك وجود انسان را مورد بررسى قرار داده است و يكى از آثار كلاسيكى است كه از داستان گوتيك به حساب مى آيد.
خلاصه
دكتر هنرى جكيل يكى از پزشكان معروف و محبوب لندن است.او روزها انسانى خيرخواه است كه مى خواهد به ديگران كمك كند.اما شب ها ميل زيادى به بى بند و بارى و هرزگى دارد و به انسانى با افكار منفى تبديل مى شود.او شديدا به دليل كشمكش هاى درونى اش بين خير و شر،تحت فشار استاد در آزمايشگاه خود يك محلولى درست مى كند كه پس از خوردن آن به يك كوتوله وحشتناك در مى آيد كه خودش اسم او را ادوارد هايد مى گذارد.او وقتى به شكل هايد در مى آيد به محلّه هاى بدنام لندن مى رود و و به هر طريقى عياشى و جرم و جنايت مى كند.وقتى عياشى هايش تمام مى شد،به طور مخفيانه و دور از چشم خدمه اش،از درب منزل آزمايشگاه وارد مى شد و در آنجا دوباره پس از نوشيدن محلولى ديگر به شكل دكترجكيل متشخص در مى ايد. كنترل آقاى هايد براى دكتر جكيل دشوار مى شود و پس از مدتى ديگر آقاى هايد قابل كنترل نيست.فاجعه اى در انتظار دكتر جكيل به دليل رفتار هاى آقاى هايد خواهد بود…
درباره ى رابرت استيونسن
رابرت لوئيس استيونسن(Robert Louis Stevenson)، شاعر و نويسنده،در سال 1850 در اسكاتلند به دنيا آمد. اگر چه هيچگاه از سلامت كامل برخوردار نبود ،اما زندگى او پر از سفر و ماجراجويى بود. او در سال 1879 به آمريكا مهاجرت كردو در آن جا داستان (دكتر جكيل و آقاى هايد) است. در سال 1888 به جزيره ى ساموا در اقيانوس آرام رفت و تا پايان عمر در آن جا ماند. رابرت لويى استيونسن در سال 1894 به خاطر ابتلا به بيمارى سل در گذشت.
در مورد كتاب
رمان كوتاه دكتر جكيل و آقاى هايد كه در سال 1886 منتشر شد ،يكى از مشهورترين رمان هاى استيونسن است. اين اثر به نوشته ى خود استيونسن ، در يكى از كابوس هايش درباره ى خير و شر به ذهنش رسيد. سپس آن را نوشت و چون خوشش نيامد،دست نوشته هايش را سوزاند اما بار ديگر آن را سه روزه نوشت و منتشر كرد و يك فيلم بر اساس اين كتاب به كارگردانى ويكتور فلمينگ ساخته شده است.
درون هر يك از ما يك دكتر جكيل و يك آقاى هايد وجود دارد.چند درصد دكتر جكيل و چند درصد آقاى هايد هستيم؟!