پرش به محتوا
خانه » بلاگ » فیلم The Wailing؛ نفرینی که از دل مه برخاست

فیلم The Wailing؛ نفرینی که از دل مه برخاست

The Wailing

چطور ممکن است یک فیلم در ژانر فیلم ترسناک همزمان هم آدم را بخنداند، هم بلرزاند، هم به فکر فرو ببرد و هم ساعت‌ها بعد از تماشا، ذهن بیننده را مثل گربه‌ای که کنجکاوی‌اش را فرو نمی‌نشاند، درگیر کند؟ اگر قرار باشد فقط یک فیلم آسیایی را نام ببریم که این مأموریت غیرممکن را ممکن کرده، بدون شک باید گفت: فیلم The Wailing.

اما مگر The Wailing فقط یک «فیلم ترسناک» است؟ نه! این فیلم یک تابلو نقاشی آغشته به مه، خاک، خون و خرافه است؛ ترکیبی مرموز از وحشت، طنز، دین، اسطوره و کابوس‌های جمعی یک جامعه.

از کجا شروع شد این نفرین؟

اگر فکر می‌کنید «خلاصه‌» یعنی سه خط روایت از اول تا آخر داستان، اشتباه گرفته‌اید. فیلم The Wailing را نمی‌شود به همین راحتی در مشت گرفت. داستان در دهکده‌ای آرام در کره جنوبی شروع می‌شود؛ جایی که اتفاقات عجیب و مرگ‌بار، با ورود یک غریبه ژاپنی، شروع به وقوع می‌کنند.

نه، این فقط یک فیلم دیگر در مورد ارواح و شیاطین نیست. اینجا با هر صحنه، روایت از نو تعریف می‌شود. داستان مدام از چنگ شما می‌گریزد، مثل مهی که در کوه‌های مرطوب کره به چشمتان می‌خورد اما نمی‌توانید آن را بگیرید. شخصیت اصلی داستان، یک افسر پلیس ساده‌دل و بی‌نهایت بامزه است که به‌جای قهرمانِ معمولِ ژانر ترسناک، بیشتر شبیه کسی است که اشتباهی به وسط میدان نبرد کشیده شده.

این انتخاب شخصیت به جای قهرمان کلیشه‌ای، نه‌تنها جسورانه بلکه تا حدی کمیک است. و این یکی از ویژگی‌هایی است که فیلم را از باقی آثار مشابه جدا می‌کند.

The Wailing

ترس خالص یا روان‌پریشی جمعی؟

آنچه فیلم The Wailing را از هزاران فیلم ترسناک دیگر متمایز می‌کند، فقط هیولا و خون و جیغ نیست. در عوض، ما شاهد نوعی هراس جمعی، اضطراب فرهنگی و وحشت روان‌شناختی هستیم که به شکل هوشمندانه‌ای در قاب‌های تاریک و مرطوب این فیلم گنجانده شده‌اند.

در این فیلم، ترس به‌صورت تدریجی بالا می‌گیرد. نه با جامپ‌اسکرهای بی‌هویت، بلکه با خراش‌های روانی که در لحظه احساس نمی‌کنید، اما وقتی فیلم تمام شد، می‌بینید زخم‌هایی در روان‌تان مانده که نمی‌دانید کی و چگونه خورده‌اند. این همان ترس عمیقی است که تاریخ هم از آن بهره برده؛ کافی‌ست نگاهی بیندازیم به فضای مک‌کارتیسم در آمریکا یا دوران سرکوب فرهنگی در دوران دیکتاتوری‌ها. همه‌شان از همین وحشت ناپیدا، همین فضاهای دارک و ترسناک تغذیه می‌کردند.

تجربه من با جن در شیراز

بیایید یک داستان واقعی تعریف کنم. چند سال پیش، در سفری به یکی از روستاهای اطراف شیراز، مهمان خانه‌ای قدیمی شدم. نیمه‌شب، صدایی شبیه خنده‌ی کودک از داخل حیاط آمد. صاحبخانه با رنگ پریده گفت: «نترس، این صدای باد بین شاخه‌های درخته!» اما من تا صبح چشم رو هم نذاشتم.

فیلم The Wailing هم دقیقاً همین‌جاست: جایی بین «منطق» و «افسانه»، بین «باد» و «جن». و این عدم قطعیت است که ترس را واقعی می‌کند. چون اگر بدانید دشمنتان چه شکلی است، مقابله با او آسان‌تر است. اما وقتی نمی‌دانید با دیو طرفید یا با ضعف ایمان خودتان، دقیقاً همان‌جاست که فضا دارک و ترسناک می‌شود.

یک نقد سیاسی پنهان

در فیلم The Wailing، غریبه‌ای ژاپنی به روستا می‌آید و اتفاقات شوم آغاز می‌شود. آیا این فقط یک کلیشه است یا اشاره‌ای به گذشته‌ی پرتنش سیاسی بین کره جنوبی و ژاپن؟

واقعیت این است که روابط این دو کشور، به‌خصوص بعد از اشغال کره توسط ژاپن در دهه‌های ۱۹۰۰، همواره پر از تنش و سوءظن بوده. حالا حضور این ژاپنی مرموز در قالب یک موجود اهریمنی، شاید بازتابی از همین بی‌اعتمادی تاریخی باشد. این‌گونه، فیلم نه‌تنها یک فیلم ترسناک است، بلکه به‌نوعی نقد اجتماعی و سیاسی هم هست.

وقتی صدا به قلبت چنگ می‌زند

آیا تا حالا فیلمی دیده‌اید که با صدایش شما را به گریه بیندازد، قبل از آن‌که حتی بفهمید چرا؟ موسیقی فیلم The Wailing، ترکیبی است از سازهای سنتی کره‌ای، نوای ناقوس، صدای طبیعت و وردهای جادویی.

هر بار که مراسم جن‌گیری در فیلم پخش می‌شود، صدا چنان بافتی از ترس و گیجی می‌سازد که انگار روح آدم را در هوا معلق می‌کند.

ببینید دوستان، ترس فقط دیدنی نیست. شنیدنی هم هست. تجربه‌اش مثل این است که به‌جای تماشای یک فیلم، در یک رویای تب‌آلود و پر از جنون، گرفتار شده‌اید.

The Wailing

مرز بین طنز و فاجعه

یکی از درخشان‌ترین ویژگی‌های The Wailing، طنز سیاه آن است. پلیس ساده‌لوح، مادرزن پرحرف، همکاران بی‌خیال و حتی نگاه‌های ابلهانه‌ای که به موجودات ماورایی می‌اندازند، ما را همزمان هم می‌خندانند و هم می‌ترسانند.

این طنز، یک شیرینی تلخ دارد؛ مثل چای سرد با قند. خنده‌ای که در گلویت گیر می‌کند، چون می‌دانی پشتش فاجعه‌ای در کمین است.

این همان ترکیبی است که ژانر وحشت کره‌ای را از نمونه‌های غربی‌اش جدا می‌کند؛ جایی که کاراکترها واقعی‌اند، و رفتارشان شبیه آدم‌هایی است که ما هر روز در مترو، صف نان، یا دانشگاه می‌بینیم.

اگر خودت در آن دهکده بودی؟

حالا تصور کن، همین امشب، یک نفر با چهره‌ای ناشناس وارد محله‌تان شود. هر روز، یک همسایه مریض شود. سگ‌ها پارس کنند. درخت‌ها خشک شوند. برق برود. و بعد… نوبت شما برسد.

شما چه می‌کنید؟
به پلیس زنگ می‌زنید؟ به امام جماعت؟ به عمه‌تان در روستا که دعانویس است؟

این سؤال، فقط یک بازی ذهنی نیست. این، پیام پنهان The Wailing است: هرکدام از ما، در موقعیتی قرار خواهیم گرفت که عقل، دین، علم و خرافه همگی شکست خواهند خورد. و آن‌وقت… فقط “باور” باقی می‌ماند.

جمع‌بندی

اگر هنوز فیلم The Wailing را ندیده‌اید، توصیه می‌کنم با چراغ روشن ببینید. نه فقط به‌خاطر تاریکی تصویر، بلکه چون احتمالاً ذهن‌تان تا چند روز درگیرش خواهد ماند. این فیلم، فقط یک فیلم ترسناک نیست، بلکه سفری است به اعماق روان، فرهنگ، اسطوره و کابوس‌های جمعی یک ملت.

و اگر دیدید و چیزی از آن نفهمیدید؟ نگران نباشید. این دقیقاً بخشی از تجربه است! بعضی فیلم‌ها برای فهمیدن ساخته نشده‌اند؛ بلکه برای لرزاندن، برای پریشان کردن، و برای زنده نگه‌داشتن آن ترسی که همیشه در سایه‌های زندگی‌مان کمین کرده‌اند.

آیا شما هم تجربه‌ای از دیدن فیلم ترسناک دارید که تا مدت‌ها کابوستان شده باشد؟ آن را با دیمونومی به اشتراک بگذارید. شاید آنچه برای شما ترسناک است، برای دیگری فقط یک داستان باشد… یا شاید، شما هم قربانی نفرین شده‌اید، و هنوز خبر ندارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *