كتاب فرانكنشتاين مشهورترين اثر مرى شلى،او نخستين نويسنده اى است كه قوانين علمى را در آثارش به كار گرفته و با ابتكار خود ژانر علمى تخيلى را در تاريخ ادبيات جهان خلق كرده است.
روايتى است تخيلى در رابطه با سرگذشت زندگى هيولايى ترسناك كه به وسيله ى دانشمند ى برجسته اما جاه طلب از اجزاى بدن مردگان درست شده است.
رمان فرانكنشتاين (Frankenstein) نمونه ى جديدى از گوتيگ است.در اين رمان،مرى شلى(Mary shelley)بدون استفاده از يك قهرمان زن و يا يك قربانى از رويكرد جديدى در بيان وحشت در ادبيات استفاده كرده است و در چارچوب گوتيك هر عنصرى به نوعى به جسم زن اشاره مى كند و اين اشارات در واقع درماندگى و ترس است كه نظريه گوتيك را تشكيل مى دهد.
رمان فرانكنشتاين
فرانكنشتاين معروف ترين اثر مرى شلى،درباره ى دانشمند جوان و جاه طلبى است كه با استفاده از كنار هم قرار دادن تكه هاى بدن مردگان و اعمال نيروى الكتريكى،جانورى زنده به شكل يك انسان و با ابعاد اندكى بزرگتر از يك انسان معمولى مى سازد.موجودى با صورتى ترسناك كه بر همه جاى بدنش رد بخيه هاى ناشى از دوختن به چشم مى خورد.

اين موجود تا حدى وحشتناك است كه همگان،حتى خالقش از دست شرارت هاى او فرار مى كنند.هيولايى كه خالقش نيز نمى تواند آن را كنترل كند و خود مجذوب آن مى شود.او فقط هيولا است و هيچ اسمى ندارد،اما به مرور زمان آن هيولا به نام فرانكنشتاين معروف شده است.مخلوق ويرانگرى كه از اختيار آفريننده ى خويش نيز خارج شود و حتى خالقش قادر به مهار نيروى مخرب او نباشد.البته كه هيولا يك جسد معمولى نيست كه يكباره راه بيفتد.دانشمندى جاه طلب،تك تك اعضاى او را از اجساد مردگان دزديده و سر هم كرده و در نهايت به روشى كه ماه ها ازمايش كرده،زنده اش كرده است.مخلوق غريب ويكتور فرانكنشتاين،در ازمايشگاه چشم باز مى كند و نگاه بى فروغش همان لحظه در دل خالقش ترس مى اندازد.ترس فرانكنشتاين از هيولايى كه ساخته،بيمارش مى كند و ناچار بايد با آن سَر كند.
هيولاى فرانكنشتاين موجودى تنها و در آرزوى عشق و پذيرش در اجتماع است كه ظاهرش،پيش از آن كه بتواند حسن نيتش را ثابت كند،موجب ترس و وحشت آدميان است و از اين رو از اجتماع انسان ها طرد مى شود.تنهايى او را آزار مى دهد و اين طرد از او هيولايى حقيقى مى سازد.