سونیا دولونه از نقاشان جریان هنری ارفیسم، جریان هنری که بعضا با نام حجمگرایی اُرفیک شناخته میشود با الهام از سبک کوبیسم و داداییسم به چاپ پارچه و طراحی لباس پرداخت. او موفق شد تا با وارد کردن دانش هنری به لباس بهعنوان یکی از ابزار زندگی روزمره، هنر را کاربردی کند. اِنتزاع محض، رنگهای درخشان تحت تاثیر فوویسم و هارمونیهای رنگی از ویژگیهای این سبک نقاشی است.
کوبیسم و سبک ارفیسم
کوبیسم در فاصله سالهای ۱۹۰۷ تا ۱۹۰۸ به عنوان سبکی آوانگارد در نقاشی و تا حد محدودتری درمجسمه سازی
ظهور کرد، که از نقاط عطف هنر غرب به شمار میآید. واژه کوبیسم از ریشه cube به معنای مکعب اخذ شده است.
در سبک کوبیسم تلاش میشود که کلیت یک پدیده (وجوه مختلف یک شی) ، در آن واحد در یک سطح دو بعدی عرضه
شود.بررسی فرم وشکل از شش جهت مختلف و همزمان در یک طرح کلی بازنمایی می شود.در این سبک موضوعات نقاشی در قالب اشکال هندسی شکسته و نامشخص ترسیم میشوند و اغلب عمق چندانی ندارند.
سبک نقاشی کوبیسم از زمان پیدایش خود در بیش از ۱۰۰ سال پیش، همواره بهعنوان یکی از مشهورترین و شگفتانگیزترین مکاتب هنری تلقی شده است. کوبیسم ارتباط تنگاتنگی با هنرمندان برجستهای چون پابلو پیکاسو دارد. فردی که با نگاه متفاوت خود به موضوعات روزمره، در برابر تاریخ هنر ایستاد.
کوبیسم که در آن اشکال شکسته و ترکیبات درهموبرهم دیده میشود، تصاویر تلویحی و تمثیلی یافت شده در دیگر ژانرهای هنر را کنار گذاشته و بهسوی انتزاع مطلق گام برمیدارد. این جنبه، همراه با تکامل منحصربهفرد و تأثیر پایدار آن، کوبیسم را به یکی از شناختهشدهترین اشکال هنر در قرن بیستم تبدیل کرده است.
در درجهی اول، کوبیسم یک نقطهی تحول برجسته در تمام مراحل تکامل هنر مدرنیست است. این سبک بهعنوان هموارکنندهی انتزاع مطلق که هنر غربی را برای ۵۰ سال بعدی احاطه کرد، شناخته میشود. کوبیسم الهام بخشی برای مکاتب آینده نظیر آیندهگرایی، دادا، ساختگرایی و سورئالیسم بود.
هنرمندانی که در عرصه لباس از این جنبش بهره بردند بیشتر با کنار هم قرار دادن تکه پارچه ها، با بافت های متفاوت و روی هم گذاشتن آنها، به نوعی تکنیک کالژ و مونتاژ را در کوبیسم ترکیبی، تداعی کنند.
یکی از سبکهایی که از کوبیسم گرفته شده است ارفیسم است. اُرفیسم به فرانسوی (Orphisme: یا حجمگرایی اُرفیک Cubisme)( (orphique یک سبک نقاشی انتزاعی فرانسوی در سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۳ همزمان و مشابه با جنبش حجمگرایی است، با این تفاوت که بیشتر بر اِنتزاع محض و رنگهای درخشان تحت تاثیر فوویسم و شیمیدانِ رنگشناس اِگون شِورول تکیه داشت. برجستگی مهم این سبک هارمونیهای رنگی است. اصطالح ارفیسم٬ از نام ارفه شاعر و موسیقیدان اسطورهای یونان است که نخستین بار توسط شاعر فرانسوی، گیوم آپولینر برای توصیف آثار انتزاعی و رنگارنگ روبر دلونه و همسرش سونیا دلونه و تمایز آنها از حجمگرایی استفاده شد. این سبک از نقاشی در پی آن بود که با بهرهگیری از تعامل رنگ و نور در یک فرم انتزاعی٬ همتایی بصری برای موسیقی پدید آورد .فرانک کوپکا و فرنان لژه دو نقاش برجسته دیگر ارفیست به شمار می آیند.
در کوبیسم ترکیبی به کنتراست همزمانی رنگ هاتوجه شده است که از این حقیقت ناشی میشود که چشم ما با مشاهده هر رنگ، به طور همزمان به مکمل آن نیاز پیدا میکند و در صورت عدم حضور این مکمل، خود به خود آن را ایجاد میکند. به دلیل این حقیقت است که اصل اساسی هماهنگی رنگ، شامل و مستلزم قانون مکمل هاست. رنگ مکملی که در اثر همزمانی ایجاد میشود، به صورت احساس در چشم بیننده پدید میآید و حضور عینی ندارد. نمیتوان از آن عکس گرفت. کنتراست همزمانی را از طریق استدالل میتوان با کنتراست پی در پی یکی دانست.
سونیا و رابرت دلونی و کوبیسم ارفیک
طراحی پارچه پیوندی میان هنر و صنعت است اما معمولا در تاریخ هنر مورد بررسی قرار نمیگیرد. از دهههای گذشته تعدادی از هنرمندان سعی کردند با وارد کردن دانش هنری به لوازم زندگی روزمره، هنر را کاربردی کنند و بهترین ابزار برای این کار، لباس است.
سونیا دولونه ( 1885-1979) هنرمندی است که در رشتههای مختلف مانند نقاشی، طراحی پارچه، تایپوگرافی و مد فعالیت کرده است. او در اوکراین به دنیا آمد و در روسیه بزرگ شد. سونیا زندگی هنری خود را به عنوان یک نقاش و گرافیست آغاز کرد و با الهام از امپرسیونیستهای فرانسه به همراه شوهرش رابرت دولونه به پاریس نقل مکان کرده و یک جنبش اولیه هنر انتزاعی به نام ارفیسم ایجاد کرد.
پس از اولین نمایشگاه انفرادیاش در سال 1908 تصمیم گرفت برای رها کردن خلاقیت خود، سوزن به دست گیرد و از گلدوزی به عنوان یک راه آزادانه استفاده از رنگ بهره ببرد. در حالی که چند سال از زندگی خود را صرف نقاشی کرده بود، خلاقیت خود را با ساخت تکه دوزیهایی از پارچه مستعمل برای پسرش ادامه داد و دوختن یک لحاف چهل تکه باعث شد دولونه متوجه شود کاربرد رنگ در آن لحاف شبیه به کوبیسم است. سونیا آن لحاف را به عنوان اولین اثر هنری انتزاعی خود توصیف کرده است.
از آن پس توجه سونیا از قلم مو، بوم و رنگ روغن معطوف به سوزن و چاپ پارچه شد. او در سال 1912 برای خود و شوهرش لباسهایی ساخت که در مراسم و میهمانیها از آن استفاده میکردند و همین باعث شد به عنوان هنرمندان پیشرو شناخته شوند.
ایده “خلاقیت خود به خودی” که تحت تاثیر جنبش دادایئسم بود بر کارهای سونیا تاثیر گذاشت و او طرحهای خود را از اشیاء موجود در زندگی روزمره میگرفت. او با استفاده از اشیاء اطراف خانه مثل لامپ و پرده به طراحی و دوخت لباس پرداخت. سپس شروع کرد به ترکیب شعر با طرح لباسهایش و آنچه را “لباس-اشعار” مینامید با استفاده از ترکیب کلمات شاعرانه با طرح یکپارچه هندسی طراحی میکرد.
با راه اندازی کارگاه خود و استخدام چند کارگر و خیاط، اقدام به طراحی و تولید لباس برای دیگران کرد. چاپ پارچه و طراحیهای ابتکاری او برای دنیای مد بسیار تازه بود و استقبال مخاطبان نشان داد که مُد یکنواخت و خسته کننده آن دوره نیاز به یک تغییربزرگ داشت. طرحهای سونیا بسیار موفق بودند و زنان با پوشیدن آنها احساس آزادی بیشتر و حرکات راحت تری داشتند.
سبک متحول کننده سونیا در ایجاد آثار هنری پوشیدنی در سال 1920 قابل توجه بود. طراحی پارچههای سونیا تفاوت زیادی با طرحهای تزئینی گذشته تا حال دارد و در چاپهای او کیفیت یک اثر نقاشی وجود دارد. تفکر سونیا تفکر یک نقاش بود، بنابراین طراحی پارچه خود را با استفاده از فرم، تعادل و رنگ انجام میداد. عشق او به هندسه بسیار آشکار است و در کارهایش از الگوهای فوق العاده پیچیده استفاده میکرد.
استفاده او از گلدوزی در کارهایش جذاب است و توانسته به این روش ایدههای جدیدی کشف کند و رنگ را از راهی متفاوت در نقاشیهایش کشف کند. الهام بخش سونیا ریشه اوکراینی اوست و زندگی در روسیه و سرگرمیهایی مانند مهره دوزی که در کار او تاثیر گذاشت.
دید هنری که او به لباس وارد کرد بسیار نوآورانه بود. لباسهایی که به طور کامل با گلدوزی پوشیده شده ومستطیلهای به هم پیوسته منعکس کننده کوبیسم و هنر آفریقایی است. اما کار او فقط به لباس محدود نمیشود. سونیا با همین الگو کفشهایی طراحی کرده که از به هم پیوستن قطعات چرم رنگی به وجودآمده است. ماشین، مبل، لوازم منزل و هر چیزی که قابل دوختن یا رنگ شدن باشد برای او زمینه ای بود که الگوهای هندسی یا طرحهای انتزاعی را روی آنها پیاده کند.
سونیا و رابرت دلونی به خاطر خلق روابطی میان رنگها و فرمها و وجود همزمان واقعگراییهای چندگانه در آثار خود مشهور هستند. آنها نام سبک خود را تقارن گرایی گذاشتند. منتقد هنری، گایوم آپولینر، نام این سبک جدید را کوبیسم اُرفیک یا اُرفیسم (Orphism) گذاشت. نقاشی سونیا از نوازندگان موسیقی فلامنکو یکی از نمونههای این سبک است.
سونیا معتقد است: «اگرچه او از یک زبانِ مشابه با اشکال موجود در نقاشی هنرمندان کوبیست استفاده کرده است، اما او از نظر اهداف فکری هیچ شباهتی با آنها ندارد. فرمها و اشکال او تنها رگهایی برای رنگ بودهاند. اگر فرمهای او حالت هندسی داشتهاند، تنها به این خاطر است که این المانهای ساده و قابلمدیریت، برای توزیع رنگهایی که روابط آنها موضوع واقعی جستوجوی ما را شکل میدهند، مناسب بودهاند.»
تنوع و طیف وسیع کارهای او در زمینه نقاشی، مجسمه سازی، طراحی پارچه، طراحی داخلی، مد و لوازم جانبی لباس باعث شده سونیا دولونه به یک استثنا در میان هنرمندان زن قرن بیستم تبدیل شود. به دلیل قدرت خلاق خستگی ناپذیر او در طول زندگی حرفه ای اش، که به هفت دهه میرسد، او را می توان با پیکاسو مقایسه کرد. مجموعه آثار سونیا در موزههای مختلف نگهداری میشود و هر سال نمایشهای طولانی مدتی از کارهایش در کشورهای مختلف جهان برگزار میشود.