“انزجار” نخستین فیلم انگلیسى زبان پولانسکى است، درباره ى دختر جوانى است که از عشق بیزار شده است. این فیلم به عنوان یک شاهکار مهیج روانى مورد بررسى قرار گرفته که به همراه (آپارتمان) و (بچه رزمارى) سه گانه ترسناک آپارتمانى رومن پولانسکى را تشکیل مى دهند. این آثار در فیلم هاى کارگردان هاى دیگر مثل بارتون فینک اثر برادران کوهن هم دیده مى شود.
خلاصه داستان
کارول زن جوان بلژیکى است، که در یک آرایشگاه کار مى کند. او از لحاظ روحى دختر آشفته و پریشان است و نسبت به مردان احساس بدى دارد. حتى با پسرى که شدیدا به او علاقه دارد، نمى تواند ارتباط برقرار کند .او در لندن به همراه خواهرش هلن زندگى مى کند در حالى که گوشه گیر و خجالتى است. هنگامى که هلن براى گذراندن تعطیلات به همراه دوست پسر متاهلش به ایتالیا مى رود، کارول تنها مى ماند. او پس از انزوا در محیط کار، خودش را در آپارتمانشان محبوس مى کند و به مرور اسیر ترس هاى جنون آور و پارانویایى خودش مى گردد و بیمارى روانى مى شود…
یکى از بهترین و شناخته شده ترین تصاویر،خرگوشى است که براى ناهار آماده مى گردد اما هرگز پخته نمى شود. خرگوش در طول فیلم در یک گوشه ى اتاق قرار دارد با یک تیغ صورت تراشى که در بشقاب در کنار خرگوش قرار گرفته است. با جلو رفتن فیلم ،خرگوش شروع به گندیدن مى کند تا اینکه اولین حشرات و سپس مگس ها شروع به خوردن لاشه ى آن مى کنند. و خرگوش استعاره اى از وضعیت بازیگر اصلى فیلم است.
انزجار و تنفر هم مثل هر احساس دیگرى براى بقاى بشر ضروریست. هرچند که مى دانیم تنفر نیرویى شیطانى دارد اما گاهى هم ما را در برابر شیاطین مقاوم مى کند. وگرنه آن کس که بتواند با همه دوست شود شک نکنید شیطان است. با احساس انزجار بوده که توانایى یافته ایم خیلى از اعمال و افراد را از زندگى خود حذف کنیم. این از فواید انزجار است که وقتى چیزى براى جسم ما مضر است بدن احساس ناخوشایندى نسبت به آن پیدا مى کند. ما به تنفر و انزجار مثل هر حس دیگرى احتیاج داریم اما مشکل زمانى آغاز مى شود که این حس از حد تعادل خارج مى شود.
پولانسکى در این فیلم فروپاشى یک پدیده را لزوما پیچیده نشان نمى دهد. تصویر سیاهى که او از جامعه کارول با استفاده از المان هاى سورئالیستى نشان مى دهد همان تصویر جامعه واقعى و حقیقى است. برخى از فیلم هاى پولانسکى را مى توان واکنش او نسبت به وقایع جارى در زندگى شخصى و اجتماعى او دانست.