پرش به محتوا
خانه » بلاگ » جمجمه مخفی در تابلوی سفیران، اثر هانس هلباین

جمجمه مخفی در تابلوی سفیران، اثر هانس هلباین

نقاشی سفیران اثر هانس هلباین، از مهم ترین نمونه های نقاشی تغییر شکل دهنده است. علاوه بر دقت بسیار بالا در ترسیم اشیا در این تابلو قسمت پایینی آن ممکن است در نگاه اول زائد به نظر برسد اما اگر در زاویه ی خاصی قرار بگیرید و به اثر نگاه کنید راز آن برملا خواهد شد.

هانس هلباین

هانس هلباین پسر (به آلمانی: Hans Holbein der Jüngere) (زاده ۱۴۹۷ – درگذشته ۲۹ نوامبر ۱۵۴۳)، نقاش، چاپگر و طراح اهل آلمان بود.

طراحی‌های او از زنان درباری بسیار مشهور است. وی در اوگسبورگ و در کارگاه پدرش هانس هلباین پدر آموزش دید. پس از پایان کار این کارگاه او و برادرش تحت آموزش یک نقاش اهل سوییس قرار گرفتند. چندی بعد با ناشران سوییسی همکاری کرده علاوه بر طراحی لوحه‌های چوبین برای چاپ کتاب به چهره‌نگاری و اجرای سفارش‌هایی برای کلیسا نیز می‌پرداختند. او بعدها تابعیت سوئیسی گرفت. هانس هلباین پسر با مصورسازی انجیل لوتر (۱۵۲۲) و طراحی باسمه‌های رقص مرگ، شهرتی جهانی یافت. وی پس از آن به بریتانیا سفر کرد و به نقاشی چهره بازرگانان پرداخت. پس از چندی به دربار هنری هشتم پادشاه بریتانیا راه یافت. هانس هلباین پسر تا هنگام مرگ به کارهای گوناگون از طراحی لباس و جواهر تا نقاشی از چهره اعضای سلطنتی اشتغال داشت. وی در هنر مینیاتور نیز فعال بود و بر تحول این هنر در انگلستان بسیار اثرگذار بود. وی برای اولین بار نقاشی پرتره را مد ساخت.

هانس هولباین نقاش آلمانی منریسم در دوره ی رنسانس، به خلق پرتره هائی تیزبینانه و دقیق مشهور است که با موشکافی در جزئیات خطوط چهره، زاویه ی نگاه، نوع پوشش و رنگ آمیزی منحصر بفرد، علاوه بر سیمای واقعی پرسوناژها، سعی در اکتشاف حالات درونی سوژه ها نیز دارد. وی همچنین طراح و حکاکی چیره دست روی چوب بود که یکی از آثار برجسته ی او، اثری آنافورمیک به نام تابلوی سفیران یا The Ambassadors است.

تابلوی سفیران

نقاشی سفیران اثر هانس هولباین در سال ۱۵۳۳ میلادی است . ابعاد این تابلو 207×209.5 cm است که با رنگ روغن روی چوب بلوط انجام شده است. این نقاشی هم‌اکنون در نگارخانه ملی لندن نگهداری می‌شود. این تابلو نمونه مهمی از نقاشیِ تغییرشکل‌دهنده است.

هولباین پسر که بیشتر عمر خود را در انگلستان گذراند، تأثیری که از نقاشان هلندی پذیرفته بود را در این اثر به نمایش گذاشته‌است. این نمود را در رنگ روغنی که یک سده پیشتر در هلند گسترش یافته بود می‌توان دید.

در تابلوی سفیران The Ambassadors با دو شخصیت برجسته ی زمان هولباین در قرن شانزدهم مواجهیم. از نظر تکنیکی ترسیم هر دو فیگور موجود در این نقاشی هم چشم گیر هستند هم نمادین. یکی دُو دینتِویل است با لباس هائی اشرافی و شمشیری به دست با علامت جمجمه ای کوچک بر کلاه که در سمت چپ تصویر، با نگاهی پر نخوت ایستاده و به نقطه ای در روبرو خیره مانده است. در سمت راست تصویر، اسقف جورج دو سِلف قرار دارد که ظاهری ساده و نگاهی آرام دارد که کمتر جلب توجه می کند .همچنین فضای کمتری هم در چهار چوب نقاشی به او تخصیص داده شده است. برخی کارشناسان به ریشه‌های سکولار دینتِویل و ریشه‌های روحانیت سِلف اشاره می‌کنند و آن را نمادی از ناکارآمدی درون مایه‌ی اتحاد بین فرانسه و واتیکان همچنین تنش‌های معمول بین کلیسا (پاپ) و حکومت(هنری هشتم) می دانند. به علاوه تصویر عود با تارهای بریده( در طبقه پایینی) نمادی آشنا و معمول از نزاع و نبود توافق است. یا خواسته از این طریق روی تنش و اختلاف بین انگلیس و رم تاکید کند و یا می تواند به اختلاف اقلیمی بین پروتستان و کاتولیک اشاره داشته باشد و به بیننده تحلیلی می دهد بر مبنای تناقض کلیسا (به عنوان یک ایدئولوژی مذهبی) و حکومت (به مثابه ی ایدئولوژی سرمایه داری و اشرافیت) که هر دو را در تضاد معنویت و ماتریالیسم قرار می دهد.

در تصویر، اشیاء دیگری نیز که با جزئیات بی نظیری ترسیم شده اند به چشم می خورد. دو کره ی زمین، اسطرلاب، ساعت آفتابی (که زمان مرگ پدر نقاش را نشان می دهد)، یک کتاب ریاضی آلمانی، مناجات لوتری، ربع، قالی ایرانی، پرده هائی سبز رنگ که از عمق فضا می کاهند و ساز عود با تاری پاره شده است.

اشیای موجود در تابلوی سفیران

تمام اشیائی که در تصویر نمودار می شوند، پرده از اکتشافات بشر در دنیای مادی بر می دارند و یا به اکتشافات او در دنیای معنوی اشاره می کنند؛ اما تصویر نامتعارف دیگری در قسمت میانی پایین کادر که در نگاه اول مثل لکه ای خالی و زائد تعبیر می شود، کل فضای کلاسیک اثر را زیر سؤال می برد و از آن تصویری اسرار آمیز می آفریند که در تعبیر ژاک لکان، دیالکتیک نگاه خیره معنا می شود. این شکل کج و معوج که مثل صاعقه ای تصویر را شکافته است یک شکل آنافورمیک (تغییر شکل دهنده) است که تنها از زوایای خاص قابل مشاهده است و در فرهنگ رنسانسی با معنای مرگ مترادف است. اگر یک متر از سمت راست تصویر فاصله بگیرید و به آن بنگرید یا از زاویه ی بالا سمت چپ به آن خیره شوید، تصویر یک جمجمه ی کامل را می بینید که در حالت عادی در تماسی مماس با تصویر قادر به مشاهده ی آن نیستید و تنها با کژ نگریستن است که قادر به دیدن آن می شوید.

دیدگاه نگاه خیره ی (gaze) لکان این بحث را باز می کند که در این گونه تصاویر آیا بیننده سوژه است یا ابژه؟ وقتی ماهیت تصویر به دست نقاش به گونه ای رازآمیز تصمیم می گیرد که ابژه (تماشاگر پرده ی نقاشی) نحوه ی دیدن یا بازتاب نمایش بیننده را تعیین کند، پس این پرده ی نقاشی است که قبل از بیننده او را دیده است و حضور بیننده را به عنوان تماشاچی به حساب می آورد. پس همزمان جای تابلوی نقاشی و تماشاگر به لحاظ نوع کارکرد تغییر می کند؛ این پرده ی نقاشی است که ابژه است و تماشاگر سوژه.

دیدگاه دیالکتیک نگاه خیره به طور همزمان در بسیاری از موضوعات و مفاهیم زندگی نیز نفوذ می کند و کژ نگریستن را به جای نگاهی عادی و سر راست پیشنهاد می دهد. در مدیوم سینما نیز راه های تازه ای را در خوانش آن می گشاید که نگاهی دیالکتیک و چند وجهی دارد. حضور جمجمه در تصویر فوق گرد و غبار زندگی مادی را که گاه انسان را در خود فرو می برد، می زداید و میرا بودن انسان را بعنوان موجودی فانی یادآوری می کند. سمبولی از مرگ که به مثابه ی زنگ خطری در مقابل پیشتازی منفی انسان و از بین بردن ارزش های انسانی به صدا در می آید تا  انسان خفته را بیدار و آگاه کند. در تحقیقاتی که بعدها توسط متخصصین به عمل آمد پس از بررسی جزئیات تجهیزات و اشیاء درون تصویر و مطابقت تنظیمات رسم شده در پرده ی نقاشی با تاریخ رسمی، زمان به صلیب کشیده شدن عیسی مسیح در تقویم مسیحیت کشف شد که تأویل دیگری از این اثر هنری به دست می دهد. این پرده ی نقاشی اسرارآمیز پرده ی دیگری را از نقاش مشهور دیگری از دوره ی رنسانس به یاد می آورد. پرده ی نقاشی جیووانی آرنولفینی و نو عروسش اثر یان وان آیک که گوئی هولباین تأثیر پذیرفته از آن است.

در مورد انتخاب جمجه و زاویه متفاوت رسم آن به عنوان بخشی از نقاشی هولباین اختلاف نظرهای زیادی بین دانشمندان وجود دارد،‌ اما جالب است بدانید که در دوره رنسانس، به تصویر کشیدن جمجمه انسان در نقاشی‌ها، به منظور یادآوری فانی بودن بشر و ناپایدار بودن پیروزی در جهان مادی استفاده می‌شد.

سایر تجهیزات جهت‌یابی نقاشی شده هم شامل نقشه زمین بر روی یک کره، یک ساعت خورشیدی، اسطرلاب و وسیله‌ای برای اندازه‌گیری زاویه بین سه نقطه در آسمان می‌شوند. متخصصان پس از بررسی جزئیات این تجهیزات اعلام کرده‌اند که تنظیمات رسم شده به تاریخ رسمی به صلیب کشیده شدن مسیح در تقویم مسیحیت اشاره داد؛ این ادعا یکی دیگر از نشانه‌هایی است که به رمز و رازهای پنهان این اثر هنری می‌افزاید.

نقاشی سفیران اثر هانس هلباین به همان اندازه که یک پرتره است، یک نقاشی از طبیعت بی جان نیز هست. اثری است که در آن اشیاء متعددی با دقتی بالا ترسیم شده اند. البته بسیاری از پرتره های قرن شانزدهم که از مردان با‌فضیلت کشیده می شد، اشیایی را هم در خود داشتند که کار و پیشه و علایقشان را بیان می کرد. اما این اثر با دقت زیاد و غیر معمولی که نقاش به جزئیات داشته است و اطلاعات زیادی که در نقاشی به بیننده ارائه می دهد،تاثیر گذاری خاصی دارد. به وضوح می توان دید که همچون هنر گوتیک و رنسانس، هلباین هم به شدت تحت تأثیر رئالیزم اوایل نقاشی فلملی بود که توسط استادان فلمالی همچون یان وان آیک و رابرت کمپین معرفی شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *