پرش به محتوا
خانه » بلاگ » فیلم clockwork orange پرتقال کوکی

فیلم clockwork orange پرتقال کوکی

  • از

پرتقال کوکی فیلمیست که شما را در کشاکش پرسش راجع به حدود اختیاراتتان فرار میدهد؛آن هم زمانی که شما همراه با شخصیت اصلی فیلم به لذت بردن از خشونت پرداخته اید پس لباس انسان پرهیزگار و نیکو به اندازه قبل بر تن شما ننشسته.مخصوصا زمانی که در معیت کوبریک بوده باشید.بدون شک استنلی کوبریک یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های تاریخ سینما و یکی از فیلسوف‌های هنر هفتم است و این موضوع به راحتی از تماشای فیلم‌های او قابل مشاهده است. هر فیلم او پر از معنا و مفهوم است.

در پرتقال کوکی چه میگذرد

الکس جوانی هنجارشکن و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود. به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا تحت روش های مدرن درمان شود.پس از این درمان الکس از زندان آزاد می‌شود و به گفته سران دولتی آماده‌ حضور موثر به عنوان یک انسان خوب (که به عقیده کوبریک هیچ ارزشی ندارد) درجامعه است. الکس به جامعه باز می‌گردد اما هیچ چیز مثل سابق نیست. او به راحتی مورد ظلم بقیه قرار می‌گیرد و به شدت آسیب پذیر می‌شود.

نگاه عمیق تر

‌داستان فیلم «پرتقال کوکی» بگوییم که به‌سه بخش تقسیم می‌شد، بخش ابتدایی مربوط‌به‌شخصیت الکس و دارودسته‌اش ‌می‌شد که دزدی، تجاوز و حملات وحشیانه آن‌ها به‌اشخاص بود. بخش دوم شخصیت الکس راهی زندان می‌شود و تحت درمانِ جدید با نام لودویکو قرار می‌گیرد و درنهایت بخش سوم پس از این درمان الکس از زندان آزاد می‌شود و به گفته سران دولتی آماده‌ حضور موثر به عنوان یک انسان خوب (که به عقیده کوبریک هیچ ارزشی ندارد) درجامعه است. الکس به جامعه باز می‌گردد اما هیچ چیز مثل سابق نیست. او به راحتی مورد ظلم بقیه قرار می‌گیرد و به شدت آسیب پذیر می‌شود. در یکی از درخشان‌ترین سکانس‌های فیلم دوستان قدیمی الکس را می‌بینیم که او را پیدا می‌کنند و کتکش می‌زنند. با هر ضربه‌ای که به بدن الکس برخورد می‌کند صدای آهن بلند می‌شود. این صحنه را می‌توان شاهکار کارگردانی کوبریک نامید که با این کار به مخاطب القا می‌کند که الکس دیگر انسان نیست و به یک موجود “کوکی” تبدیل شده است. بزهکاری از وجود او بیرون کشیده شده اما میل به بزهکاری در وجود او باقی می ماند و در پایان فیلم میبینیم که او با اینکه توانایی انجام اعمال پیشین را ندار اما به آنها فکر می کند.

ساختار فیلم و تفسیری بر زیبایی آن

از عالی‌ترین ویژگی‌های فیلم‌هایی که استنلی کوبریک می‌سازد و بخش اعظم کیفیت کار وی، مربوط‌به‌قاب‌بندی بی‌نظیر صحنه‌ها است که از نگاه عکاس‌محور وی سرچشمه می‌گیرد و این ویژگی در مورد «پرتقال کوکی» نیز صدق می‌کند. کوبریک زمانی در یک مصاحبهٔ در این رابطه چنین گفته بود: وقتی که ‌بهترین و مهم‌ترین لحظات فیلمی را در نظر می‌گیریم، من این‌طور فکر می‌کنم که شما (به‌عنوان تماشاچی) تقریباً همیشه درگیر تصاویر می‌شوید تا صحنه‌ها و ابداً به‌دیالوگ فکر هم نمی‌کنید. ویژگی‌ای که یک فیلم به‌نحو احسن باید از آن بهره ببرد، استفاده از تصاویر و موسیقی است و فکر می‌کنم این‌ها لحظاتی هستند که در خاطر شما باقی می‌مانند.پس منتظر جادوی بصری باشید.کوبریک در این فیلم برای هرچه واقعی تر شدن نماهایی که از دید الکس مشاهده می کنیم، از لنزهای عریض استفاده کرده تا گوشه های تصویر مانند آنچه با چشم میبینیم شکسته شود و بیشتر خودمان را در جای الکس قرار دهیم و این تاکید چه در فرم و چه در محتوا باعث شده تا الکس بیشتر از آنچه باید فردی حقیقی شود و اعمالش منزجرکننده تر گردند. روش جذابی که کوبریک برای روایت داستان به کار گرفته است، گهگاه ممکن است بیننده را از تماشای فیلم آزرده خاطر کند. اعمالی چون قتل، زورگویی و تجاوز، اعمالی به شدت قبیح هستند اما روایت داستان باعث شده تا بیننده هم مانند الکس از تماشای آنها لذت ببرد! . در دنیای این فیلم، دیگر وهم و خیال از واقعیت، و هنر از زندگی متمایز نیست. در پرتقال کوکی تماشاگر می‌تواند هم بر ویژگی‌های سطح توصیفی فیلم و هم بر ساختار‌های تفسیری وقوف یابد. یک تفسیر، از میان تفسیرهای متعدد، بر اساس فکر روان پالایی است یعنی آزاد شدن ضمیر نیمه هوشیار: تماشاگر خود را با الکس یکی می‌پندارد: شخصیت او در سرتاسر فیلم به نسبت چهره‌های کلیشه‌ای اطرافش به نحو دلچسب‌تری پرورده می‌شود. از نظر بیننده گفت‌و‌گوهای جلب‌نظرکننده‌اش، ظریفه‌گویی‌اش، روایتگری روانش، جراتش، در مقام مقایسه با ویژگی‌های زندانیان فاشیست، آزادیخواهی که در شخصیت‌پردازی غلو شده، والدین تهی مغزش، همدستانش (که بعدا پلیس می‌شوند) و غیره، به سود او تمام می‌شود. در این فرآیند همسان پنداری، تماشاگر از سرکوب شدن الکس می‌رنجد.

چرا پرتقال کوکی؟

عنوان داستان اشاره به یک اصطلاح قدیمی در زبان کوکنی دارد که می‌گوید: “as queer as a clockwork orange”. از آنجایی که برجس مدتی را در دفتر جامعه بریتانیائی مالزی مشغول به خدمت بوده، گمان می‌کرد که از این عبارت می‌شود به عنوان استعاره ‌ای برای انسان عروسک خیمه شب بازی مکانیکی (کوکی) بهره برد. Orang در زبان مالزیایی به معنای انسان است. بدین ترتیب نام این رمان و فیلم را می‌شود «انسان کوکی» بیان داشت.

خشونت بخشی از وجود انسان

پروژه‌ای راجع به علاقه همیشگی کوبریک یعنی خشونت و ارزیابی کامل این موضوع و تقابل آزادی بی حد و حصر و بی ارادگی. برای این‌ کار کوبریک مثل همیشه به سراغ یک رمان رفت و مانند تقریباً تمام فیلم‌های قبلی او، پرتقال کوکی نیز تبدیل به فیلمی اقتباسی این بار از رمان آنتونی برجس شد. رمانی با همین نام که در سال ۱۹۶۲ منتشر شد اما توفیق چندانی نیافت تا تبدیل به یکی از همان رمان‌هایی شود که کشف شدن پتانسیلشان نیاز به بصیرتی عمیق مانند بصیرت کوبریک دارد. کوبریک بعد از مطالعه این کتاب به تنهایی اقدام به نوشتن فیلمنامه کرد و در نگارش آن به حد زیادی به متن اصلی وفادار ماند.

پرتقال کوکی اثر استنلی کوبریک را میتوان به چندین شیوه پرمعنا بر حسب خصیصه ضد نمادینی فهم کرد. شخصیت اصلی، الکس، با احساس هایش دمساز است. خشونت او نتیجه نوعی اختلال عصبی زیر بنایی ی او نیست. او دست به خشونت می زند چون خوشش می آید، چون با آن تفریح می کند، چون خشونت آدم را به هیجان می آورد و به زندگی طراوت بیشتری می بخشد پرتقال کوکی حاوی ساختارهای روایی ی اساطیری نیز هست. ماجرای الکس را گونه یی سفر اودیسه وار می خوانند که با بازگشت به خانه یی موسوم به HOME کامل می شود. جشن و سروری که به دنبال شفای الکس با درمان لودویکو می آید ( و این درمان تمایلاتی را که در جهت خشونت بوده فرو مینشاند) تایید مجددی است بر انسانیتش از طریق نشان دادن این فکر اساطیری که خشونت و منازعه جزء لاینکف موقعیت آدمی است.

چه چیز حدود آزادی را مشخص میکند؟

نکته جالبی که در حلقه دوم فیلم وجود دارد، تناقض‌های جالبی‌ست که کوبریک و نویسنده راجع به آزادی بیان نشان می‌دهند. الکس برای آزادی تلاش می‌کند، اما هیچ ایده‌ای ندارد که برای این که از زندان رهایی پیدا کند باید چه چیزهایی را در زندگی خود از دست بدهد. او حرص و طمع گذشته خود را از دست می‌دهد و به عنوان یک فرد کاملا پاک وارد جامعه می‌شود، اما به چه قیمتی؟ به قیمت از دست دادن هرگونه لذتی در زندگی. در این تمثیل جالب، او آزادی خود را در ازای آزادی از دست می‌دهد! او هر وقت بخواهد کار بدی انجام دهد، دچار مشکل شده و حالش خراب می‌شود. او دیگر حتی نمی‌تواند به موسیقی‌های بتهوون گوش دهد.

کوبریک با تک تک پلان‌های پرتقال کوکی با مخاطب صحبت می‌کند و سعی می‌کند انسانیت را در اوج نمایش حیوانی به مخاطب نشان دهد. کوبریک اعتقاد دارد کمی خشونت برای انسان بد که نیست لازم نیز می‌باشد. او از جوامعی که سعی در کنترل بیش از حد دارند می‌نالد و اعتقاد دارد اگر انسان از خود اراده‌ای نداشته باشد که به سمت کار خوب برود یا بد و تنها راه پیش رویش راه خوب باشد این کار او هیچ فایده‌ای ندارد. انتخاب راه درست و دوری از رذیلت‌های اخلاقی وقتی قابل دفاع است که شخص با آگاهی کامل به سراغ آن برود و قدرت انتخاب داشته باشد. با درمان لودوویکو (همان انزجار درمانی که نمونه‌های قبلی آن را به شکلی دیگر در فیلم پرواز بر آشیانه فاخته با بازی جاودانه جک نیکلسون دیدیم) الکس قدرت اختیار خود را از دست می‌دهد. او را با چشمانی که به اجبار باز نگه داشته شده‌اند جلوی نمایشگری می‌گذارند و برای او فیلم‌هایی بسیار خشونت بار از جنگ، تجاوز و کشت و کشتار با تم سمفونی نهم بتهوون پخش می‌کنند و او را مجبور به دیدن این فیلم‌ها می‌کنند.هیچ کس از ضمیر ناخودآگاهش اطلاع ندارد و همه ما پتانسیل تبدیل شدن به یک الکس را داریم. دوگانگی در خیلی از ما وجود دارد. الکس عاشق خشونت و قانون‌شکنی و در عین حال عاشق هنر مدرن و موزیک ارکسترال و بتهوون است. حتی در دنیای واقعی، هیتلر عاشق موسیقی بود و اکثر مردان نازی مردان پیچیده و متفکری بودند، اما خون‌ریزی‌های نازی‌ها در طول تاریخ به عنوان یکی از وحشیانه‌ترین اعمال انسان‌ها یاد می‌شود. کوبریک در طول فیلم سعی می‌کند تا بارها دولت و جامعه را با انگشت نشان دهد. او در دنیای خود دولتی را نشان می‌دهد که دست به هر کاری که که بخواهد می‌زند، آن هم فقط با تکیه کردن به قدرت بیش از حدی که از آن خود کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *