پرش به محتوا
خانه » بلاگ » Requiem for a dream مرثیه ای برای یک رویا تماشای تقلای تا پای جان برای رسیدن به یک رویا

Requiem for a dream مرثیه ای برای یک رویا تماشای تقلای تا پای جان برای رسیدن به یک رویا

  • از

بنیان تمام بیماری های روانی از جمله اعتیاد در تخلیه هیجان های سرکوب شده و سرگردان نهفته است که در مواجهه با بحران ارزش ها به اختلالات مختلف منجر می شود.این فیلم روند شکل گیری یک رویا و لذت چشیدن آن،تلاش برای کسب آن و چالش‌هاییست که رویا پردازان برای پرداختن بهای تحقق رویای خود با آن مواجه میشوند و در آخر آنچه می‌ماند؛مرثیه ایست بر آن رویای طلایی.رویا‌های یک زندگی معمولی که در سر اکثر افراد جامعه امروز جریان دارد.

داستان چهار زندگی نزیسته

مرثیه ای برای یک رویا فیلمی است به کارگردانی دارن آرنوفسکی که از روی داستانی با همین نام نوشته هوبرت سلبای ساخته شده است.داستان چهار شخصیت که هرکدام به تدریج رو به زوال میروند.چهار انسان که بهای رسیدن به آرزوهای خود را با جسم و ضربه به روح خود میپردازند.

سارا گلدفارب پیرزنی عامی است که آرزویش شرکت در برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش است و برای رسیدن به این هدف به کاهش وزن و رژیم رو می آورد.پسرش هری به همراه دوستش تایرون هدفشان به دست آوردن پول کلانی از طریق خرید و فروش مواد مخدر است.ماریون دوست دختر هری نیز طراح لباسی است که آرزویش تاسیس فروشگاهی است برای طراحی مد و لباس. اما تنها عاملی که این چهار شخصیت را درکنار هم قرار میدهد اعتیاد به مواد مخدر است.گویی مواد مخدر برای آنها دنیایی آرام‌تر پدید می آورد.

رویایی در سه اپیزود

فیلم سه بخش مجزا دارد.تابستان،پاییز و زمستان. شروع فیلم در تابستان است.جایی که رویاها شکل میگیرد.جایی که سارا به برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش دعوت میشود.کار هری و تایرون در خرید و فروش مواد مخدر به خوبی پیش میرود و آنها میتوانند پول خوبی را پس انداز کنند.همچنین رابطه هری با ماریون و سارا در شرایط خوبی به سر میبرد.

اما بخش دوم فیلم با شروع پاییز است.اینجاست که کم کم مشکلات رخ مینمایند.رژیم غذایی سارا اثرساز نیست.قرص هایی که مصرف میکند به دلیل دارا بودن آرام بخشها و مخدر چون کوکایین و هرویین،به جز اعتیاد و نارسایی ذهنی و تشویشهای روحی تاثیر دیگری ندارند.مواد مخدر دیگر به وفور در دسترس نیست و پس اندازها همگی خرج خرید و فروش و آزادی تایرون از زندان شده است.رابطه بین هری و ماریون و همینطور سارا و هری دچار لغزش و تیرگی میشود.ماریون مجبور به تن فروشی به دکتر روانپزشکش میشود تا پولی برای خرید مواد بدست آورد. و در نهایت زمستان که فصل نابودی آرزوهاست.سارا دچار فروپاشی عصبی میشود و در تیمارستان بستری میشود.هری به دلیل عفونت دستش به خاطر تزریق مواد مخدر مجبور به قطع دستش میشود.تایرون به کار در اردوگاه کار اجباری تبعید میشود و ماریون به تن فروشی و فاحشگی جمعی رو می آورد.در زیر لایه های نهان فیلم،مباحثی از جمله تاثیر رسانه و تلویزیون در حکومت امپریالیستی و لیبرالیستی آمریکا نسبت به رسوخ در تفکرات مخاطب وجود دارد.به خصوص قشر ناآگاه جامعه و امثال سارا را تحت تاثیر خود قرار میدهد.امثال سارا انسانهایی هستند منفعل که به راحتی از محیط خود تاثیر می پذیرند و واکنش آن را فقط در درون ذهن خود میبیننددر آخر پس از آنکه همه چیز از دست میرود شخصیت ها در خود جمع میشوند و به بازسازی رویاهای نزیسته خود میپردازندتایرون در رویایش خود را کودکی در آغوش مادرش میبیند.هری عشق و احساس ماریون را در کنار خود میبیند و همینطور ماریون که در رویاهایش با هری است.سارا خود،هری و ماریون را خوشحال و سالم در نمایش تلویزیونی مورد علاقه اش میبیند و آنها دوباره شروع به پروراندن رویا های نزیسته خوذ میکنند. و این مرثیه ایست بر یک رویا.

رویایی برای همه جهان

تصویری که آرنوفسکی در این فیلم به ما ارائه می دهد، تنها منحصر به جامعه ی آمریکا نیست. آرنوفسکی در این فیلم به ما نشان می دهد در جامعه ای که با عنوان لیبرال شناخته می شود، هنوز تا چه حد آثار امپریالیسم وجود دارد. سیاستی که قرار است آزادی های فردی را محترم بشمرد، در راهی حرکت می کند که تمامی آزادی های فردی را تحت کنترل خود در می آورد. با توجه به این که آمریکا هنوز بیشترین نفوذ را در جهان دارد – چه از لحاظ فرهنگی، چه ایدئولوژیک و چه… – می توان گفت که چنین پدیده ای دیگر فقط منحصر به آمریکا نیست. از این زاویه، مرثیه ای برای یک رؤیا یک فیلم جهانی است.داستان فیلم بر چهار محور استوار است: تلویزیون، رژیم غذایی، مواد مخدر و مشکلات مالی. از این بین، دو تا از این محورها – تلویزیون و مواد مخدر – محورهای اولیه ی فیلم هستند و دو محور دیگر به واسطه ی این دو محور شکل می گیرند. برای واضح‌تر شدن این موضوع به زندگی ماریون نگاه کنید:ماریون به روانشناسش اجازه می دهد از او سوءاستفاده ی جنسی کند. چرا؟ چون به پول احتیاج دارد. چرا؟ چون می خواهد مواد خریداری کند. پس بحران مالی به واسطه ی مسئله ی احتیاج به مواد مخدر است که در این فیلم نشان داده می شود. یا سارا شروع به مصرف قرص های رژیمی می کند. چرا؟ تا بتواند لباس مورد علاقه اش را بپوشد. چرا؟ تا بتواند در برنامه ی تلویزیونی مورد علاقه اش شرکت کند. پس اگر مشکل رژیم غذایی در این فیلم نمایش داده می شود، به واسطه ی مسئله ی تلویزیون است.البته این نوع تفکر شاید ساده انگارانه به نظر بیاید.یا شاید تصور کنید که این انتخاب‌ها تنها انتخاب ممکن برای شخصیت‌های ما نبوده اند اما باید بستر روان شناختی و جامعه شناختی را در نظر گرفت ضمن در نظر گفتن توانایی‌های یک “انسان” در یک زندگی.به طور مثال در زندگی سارا:براستی چه رویایی می تواند برای یک پیرزن تنها که در گذشته دختری خوش قیافه بوده و اکنون شوهرش فوت کرده و پسرش نیز ماهی یکبار به او سر می زند، بهتر از این باشد که دوباره مورد توجه قرار بگیرد، دوباره دیده شود و دوباره مردم برایش دست بزنند و هورا بکشند. آیا واقعا لاغر شدن، آنهم تنها برای یک برنامه تلویزیونی چند دقیقه ای، ارزش دارد که روزی 16 عدد قرص خطرناک مصرف شود؟برای یک زن تنها، قطعا ارزش اش را دارد!سارا گلدفارب در این فیلم به وضوح نمادی از توده ی ناآگاه جامعه است. در واقع او یک زن عامی است که نگاه ساده انگارانه ای نسبت به محیط اطراف دارد. هنگامی که پسرش از او می پرسد: “اون (دکتر) بهت قرص داده؟” سارا جواب می دهد: “معلومه. اون یه دکتره.” چنین دید عامیانه ای نسبت به علم پزشکی در جامعه ی ما نیز وجود دارد. در نزد بسیاری از ما نیز دکتر خوب کسی است که بیشتر دارو تجویز کند! این ناآگاهی سارا، خطر بزرگتری را برای او ایجاد می کند و آن هم انفعالاست. او در این فیلم یک عنصر Passive است، نه یک عنصر Active. تأثیرپذیر است تا تأثیرگذار. همین انفعال اوست که باعث می شود زندگی خودش و پسرش نابود شوند. انفعال او در همان سکانس اول فیلم مشخص می شود. جایی که پسرش دارد تلویزیون را از خانه خارج می کند تا آن را برای تهیه ی پول خرید مواد مخدر گرو بگذارد و سارا فقط به خودش می گوید: “همه چی درست می شه”. حال اگر سارا را نماد توده ی ناآگاه جامعه در نظر بگیریم، بسیاری از وقایع این فیلم، ما به ازای بیرونی پیدا می کنند. این جهل و انفعال، باعث می شود که افراد جامعه همواره تحت تأثیر جو باشند. همان طور که سارا تحت تأثیر حرف های یکی دو نفر، رو به مصرف قرص های رژیمی می آورد، افراد ناآگاه جامعه هم همواره تحت تأثیر حرف های یکی دو نفر خواهند بود. به همین دلیل است که حکومت های دیکتاتوری از آگاهی مردم می ترسند و از آن جلوگیری می کنند. آنها از ناآگاهی ملتشان استفاده می کنند. بسیاری از راهپیماییها و تظاهراتی که در اطرافمان شاهد هستیم، بیش از آن که نشانه ی عقاید مردم باشد، دلیلی است بر ناآگاهی و تأثیرپذیری آن ها.

تلویزیون،نمادی بر شروع چرخه ابتذال

. تلویزیون در این فیلم گویی نشانه ایست بر سیاست امپریالیستی جاری در جامعه.سیاستی که تمام ابعاد زندگی انسان را تحت تسخیر خود در می آورد. در یک صحنه ی گویا، افراد داخل تلویزیون جلوی چشمان حیرت زده ی سارا از داخل آن بیرون می آیند و کار سارا به جابب مب رسد که حتی خانه ی خودش را نیز به شکل استودیوی تلویزیونی می بیند.مرثیه ای برای یک رؤیا یک فیلم برده داری است. جایی که تلوزیون، نماد یک جامعه ی رنگی شاداب، آدم ها را، به مقتضیات خویش به بردگی می گیرد. هر دو شخصیت هری ( جارد لتو ) و مادرش سارا گلد فارب به تلوزیون احتیاج دارند. و در لایه ی زیرین، به جامعه. هری برای فروش تلوزیون و به دست آوردن پول و خرید مواد روانگردان، و مادرش برای تماشای مسابقه ی تلوزیونی محبوبش. آرمان های هر دو در تلوزیون خلاصه می شود.هری تلوزیون را می فروشد و با پولش مواد می گیرد و خرج نشئگی خودش و ماریان و تایرون می کند. مادرش سارا، همان تلوزیون را از خریدار محلی پس می گیرد و دوباره به تماشای مسابقه ی محبوبش می نشیند. چرخش تلوزیون میان شخصیت های فیلم، حاکی از خصوصیت های فنا ناشدنی جامعه دارد. جامعه ای که باید قربانی بگیرد تا حیات داشته باشد.

آرمان‌های جامعه

خبر ابتدایی پذیرفته شدن سارا برای حضور در مسابقه ی تلوزیونی از سوی یک غریبه و البته توسط تلفن، او را چنان به وجد می آورد که خود را ملزم به ” بهترین ” شدن می کند. ” بهترین ” شدن برای یک جامعه ی وسیع که توسط قاب تلوزیون و از طریق یک مسابقه شکل می گیرد. و او ” بهترین ” شدن را در پوشیدن لباس بلند قرمز رنگی می بیند که سال ها پیش در مراسم فارغ تحصیلی پسرش هری به تن داشته. لباسی که از قضا، حالا پس از گذشت سال ها برای او تنگ شده. از سوی دیگر، هری و ماریان و تایرون برای داشتن یک زندگی ایده آل که به قول خودشان مجبور نباشند مدام در خیابان ها سگ دُو بزنند، به فکر در آوردن یک پول درست و حسابی از فروش مواد هستند. هر دو دسته برای حضور در یک آینده ی بهتر و تأمین تر، راهی در پیش می گیرند. راهی که جامعه اگر در پیش رویشان نگذارد، لااقل به آن سوقشان می دهد و این، بهای رسیدن به آینده است، بهای رسیدن به آرمان. آرمانی که توسط خود جامعه و از ابتدا به آنها تزریق شده.اما این لطف ظاهری جامعه همیشه بر وفق مراد نیست. دست و پا زدن بیشتر در منجلاب حقیقی، مستحق بیشتر فرو رفتن در غرقابِ گند جامعه است.

مرثیه‌ی کلینت منسل

موسیقی فیلم مرثیه ای برای یک رویا را شاید بسیار شنیده باشید.بی شک مکلینت منسل به خوبی توانسته لذت و غمی که در فیلم جریان ذارد را به زبان روح و با نت واژه بگوید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *